سوپراستاری که فراموش کرده «چه» میفروشد!
چندی است که بار دیگر ستارهی خوشپوش، خوشچهره و خوشفروشمان، محمدرضا گلزار را بعد از مدتها غیبت سینمایی بر پردههای نقرهای کشور میبینیم. آن هم در پروژهای که سرتاسرش نام او خودنمایی میکند. «شیش و بش» با فیلمنامهای که به نام او تمام شده است تا شاید طرفداران بیشمار آقای سوپراستار به اشتیاق چشیدن طعم دستنوشتهی او به جای دو بار، ۵ بار به سینما بروند. فیلم تازهکارگردانی به نام بهمن گودرزی حالا یک ماهی میشود که بر سردر سینماها خودنمایی میکند. فیلمی که انتظار میرفت با حضور دوبارهی محمدرضا گلزار و امین حیایی در کنار هم بار دیگر رکوردهای فروش را بشکند و به صدر جدولها بیاید. اما تب تند فروش به یکباره بعد از هفتهی دوم اکران فروکش کرد تا علامت سؤالی را پیش روی چهرهی سوپراستار پرفروش ما بگذارد. شیش و بش فیلم ضعیفی به حساب نمیآید و با اینکه از جهاتی مشابه سنپطرزبورگ بهروز افخمی به نظر میآید، اما فاکتورهای پرفروش شدن در آن رعایت شده است و تا اینجا نیز در ردهی چهارم فروش سال قرار گرفته است.
اما در این نوشته قرار نیست سفرهی نقد شیش و بش را پهن کنیم و به ضیافت ضعفها و قوتهای فیلم برویم. مطلب مورد بحث در این کوتاهسخن، مسیری است که یکی از محمدرضاهای سینمای ایران طی میکند تا به کجا یا ناکجا برسد. ستارهی دوستداشتنیای که با سام و نرگس ایرج قادری از گروه موسیقی خبرساز آریان به یکباره به دنیای پررنگ سینما راه یافت، خیلی زود به یکی از ارکان فروش فیلمها تبدیل شد. اما این همهی ماجرا نبود، محمدرضا گلزار در مسیری قرار گرفت که به نظر میرسید راه درست را پیدا کرده است. کما با درخشش او و امین حیایی و با بهرهگیری درست آرش معیریان از تلفیق هنر این دو ستاره پرفروشترین فیلم سال شد و بوتیک روی دیگر سکهای به نام محمدرضا گلزار را به هنرمندی حمید نعمتالله نشانمان داد. میتوان بیمهری جشنوارهی فجر به بوتیک و جهانگیرش را یکی از دلایل مهمی دانست که اکنون سوپراستار ما را در نقطهای نگاه داشته است که نمیداند چه میفروشد. گلزاری که شرایط، مانع حضورش در فیلمهای دو کارگردان بزرگ تاریخ سینمای ایران شد یعنی سربازهای جمعهی مسعود کیمیایی و مهمان مامان داریوش مهرجویی. فارغ از اینکه این دو فیلم چه جایگاهی در کارنامهی این دو کارگردان دارد، میتوان تقدیر گلزار در آن موقعیت را با بازیکن فوتبالی مقایسه کرد که شانس حضور در یکی از باشگاههای بزرگ اروپایی را به خاطر شرایط از دست میدهد حتی اگر فرض کنیم آن باشگاه در ضعیفترین سال تاریخش بوده باشد.
آتشبس تهمینه میلانی، با مضمونی تاملبرانگیز و ساختی استاندارد، هم زوج موفق سینمایی دیگری به نام گلزار-افشار را به سینمای ایران معرفی کرد، هم اولین فیلم میلیاردی تاریخ این سینما شد و هم محمدرضا گلزار را بار دیگر در آستانهی مسیری قرار داد که میتوانست انتخاب کند و دوباره خودش را ثابت کند، اما حیف که باز این سوپراستار ندانست چه میفروشد. دل خوش کردن به موفقیتهای مقطعی و فروش بالای فیلمها هم محمدرضا گلزار را به سمتی کشاند که فیلم درخشان در کارنامهی هنریاش ناچیز باشد و هم اینکه بسیاری را معتقد بر این عقیده کرد که این چهرهی گلزار است که میفروشد نه بازی او.
حالا که بار دیگر سوپراستار به صحنه بازگشته است، چه خوب میشود که او از این سالهای گذشته درس بگیرد و ما را با انتخابهای هوشمندانهاش سورپرایز کند. هیچ اشکالی ندارد که چهرهی گلزار دلیل فروش فیلمهای او باشد. به هر حال یکی از مزایای سوپراستار بودن است. ستارهای که حتی اگر با پیژامه هم در فیلم ظاهر شود، خوشتیپ است. اما گلزار نباید فراموش کند که تواناییهای او فراتر از اینهاست. شاید اگر شاهکاری چون بوتیک را در کارنامه نداشت و اگر ما آتشبس را ندیده بودیم میتوانستیم به همین گلزاری که گاهی مردم به اشتیاق دیدن چهره و تیپاش به سینما میروند دل خوش کنیم. اما آقای سوپراستار حالا دیگر باید علاوه بر فیلمهای معمولی پرفروش، به افزودن فیلمهای درخشان به کارنامه اش بیاندیشد. انتخاب درست فیلمنامه و کارگردان، چیزی که بارها به آن اشاره شده است ولی به مرحلهی عمل نرسده است. همانطور که گلزار از کار کردن با کارگردانهای تازهکار ترسی ندارد، باید از کار کردن با بزرگان سینما هم نترسد، این بار اگر موقعیت کار با بزرگی پیش آمد دودستی آن را بچسبد، چه خوب میشود اگر روزی فیلمی ببینیم با بازی گلزار که نام کارگردانش مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی یا اصغر فرهادی است.
شاید که نه، حتماً اینجا تلنگری هم لازم است به کارگردانهایی بزنیم که مؤلفند و ادعا میکنند که تفکرشان را با دوربین به تصویر میکشند. در سینمای ایران بازیگران توانمند کم نیستند اما فراموش نکنید اگر در این سینما بازیگری ضامن دیده شدن فیلم شما باشد، کسی جز محمدرضا گلزار نیست. بیایید طلسم را بشکنید و فیلمی بسازید که هم درخشان باشد، هم پرفروش باشد و هم گلزار داشته باشد. گلزاری که شما توانستهاید از توانایی بازیگریاش به نحو احسن در ماندگار شدن فیلمتان استفاده کرده باشید. این مطلب را هم دلنوشتهای بدانید از کسی که دوست دارد گلزار سینمای ایران بداند چه میفروشد تا این سینما هنوز گلزار داشته باشد.
خلاصه شده در تهران امروز / دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۰
لینک کوتاه: https://foadsadeghian.ir/14q9