در این ترانه‌سوزی

نه به بی‌نمکی روزهایی نه‌چندان دور که موسیقی پاپی در داخل کشور وجود نداشت و مراکز توزیع آثار فرهنگی پر بود از کاست‌های موسیقی سنتی که شاید از ذائقه‌ی ما دور بود. تلویزیون و رادیو هم پر بود از سرودهای بهاری که بهاری در زندگی ما نبود. نه به شوری این روزها، این روزها که کافی است به اینترنت متصل باشی تا سیل بی‌وقفه‌ای از آهنگ‌های جدید به سمت تو سرازیر شود. با صداهایی که دیگر صدا نیستند و با واژه‌هایی که دیگر ترانه نیستند و با ملودی‌هایی که به همراهشان تاریخ انقضا دارند.
در این چند خط قرار نیست من بتوانم دردی از این بحران فرهنگی موسیقایی دوا کنم. من فقط می‌خواهم تلنگری بزنم. تلنگری به هنری که در سلطه‌ی بازار قرار گرفته است. هنرمند باید بتواند از هنرش کسب درآمد کند. باید جا بیفتد که مردم برای هنر هزینه کنند. اما به چه قیمتی؟ سؤال را باید از نام‌های بزرگی پرسید که ترانه و موسیقی را گم کرده‌اند. دقت کنید ببینید در بین این‌همه اثر که تولید می‌شود کدام‌یک حتی با درصد پایینی قرار است اثری مانا در ذهن مخاطب باشد؟ تولیدات موسیقی پاپ این روزهای ما حکم کالاهای چینی را پیدا کرده‌اند که فقط به منظور مصرف در ایران تولید می‌شود. کالایی که نهایتاً چند روز یا چند ماه مهمان ماست و بعد از آن …
چاپ‌شده در روزنامه‌ی فن‌آوران اطلاعات، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۱
لینک کوتاه: https://foadsadeghian.ir/brwh

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *