۱۰ نکته دربارهی استفاده از رسانه برای فروش کتاب
حقیقت اول: بازار کتاب پر است از رقابت. فقط در آمریکا سالانه بیش از ۳ میلیون عنوان کتاب چاپ میشود که بیشتر آنها بهصورت شخصی (ناشر-مؤلف) یا دولتی منتشر میشود.
حقیقت دوم: کتابهای غیرداستانی بهطور متوسط در سال کمتر از ۲۵۰ نسخه فروش دارند، همینطور کمتر از ۳۰۰۰ نسخه در یک طول عمر متوسط. البته این تعجبآور نیست وقتی بنا به گزارشها فقط ۱ درصد از کتابها به قفسهی کتابفروشیها راه پیدا میکنند.
حقیقت سوم: نویسندهها باید خودشان کار بازاریابی را انجام دهند چون واگذاری این امر به ناشران صبر ایوب میخواهد.
حقیقت چهارم: با وجود آنچه گفته شد، هنوز هم نوشتن کتاب ارزشمند است. شما میتوانید با کتاب اعتبار به دست آورید، کسبوکار خود را رونق ببخشید و خود را یک متخصص در زمینهی کاریتان معرفی کنید.
حقیقت پنجم: رسانه، به هر شکلی، بهترین ابزار برای بازاریابی است.
۱۰ نکته دربارهی چگونگی استفاده از رسانه برای فروش کتاب و رونق دادن به کسبوکار:
۱. از نویسنده به متخصص تبدیل شوید.
در زمینهی کاریتان متخصص شوید، اگر پیش از این نبودهاید. نویسنده بودن به شما اعتبار میدهد، پس به آن تکیه کنید. متخصصین معمولاً در تلویزیون و رادیو برای اظهارنظر دربارهی مسائل روز فراخوانده میشوند.
۲. خود را دربارهی موضوعات داغ خبره نشان دهید.
چه دانش و تجربهای را میتوانید به بحث و بررسی دربارهی موضوع اضافه کنید؟ خلاق باشید. یکی از موکلهای من که کتابی دربارهی والدین نوشته بود به برنامهای برای موضوع قانونی کردن ماریجوانا فراخوانده شد چون او پیشنهادهایی برای پدر و مادرها داشت برای جلوگیری از اعتیاد فرزندانشان. شما چه نقطهنظر و پیشنهادی را دربارهی موضوعات روز میتوانید مطرح کنید؟
۳. محدودهی آسانسوری مناسب داشته باشید.
در سه چهار جمله من باید متوجه شوم که شما چه کسی هستید؟ چرا باید به شما توجه کنم؟ چه مشکلی را حل میکنید؟ چگونه مرا مجاب میکنید و ایدههایتان برای حل مشکل چیست؟ یکی از موکلین من در آسانسور با یک تهیهکنندهی رادیو روبهرو شد، نظراتش را مطرح کرد و وقتی آسانسور به طبقهی همکف رسید برای برنامهی رادیویی انتخاب شده بود.
۴. برای اجرای زنده آماده باشید.
شما باید اعتماد بهنفس داشته باشید، سخنور خوبی باشید و جلو دوربین مطمئن و راحت به نظر برسید. من با موکلانم جلو دوربین تمرین مصاحبه میکنم تا آنها را برای برنامههای تلویزیونی آماده کنم. موکل من جودی کارتر آنقدر راحت و حقیقی جلو دوربین برنامهی ماری آسموند ظاهر شد که بعد از ۳۰ ثانیه ماری با او صمیمی شد.
۵. سه پیغام روشن داشته باشید.
پیغام جملهای است که خواستههای شما را با خوستههای مخاطبهایتان پیوند میدهد. عنوان این مطلب یک پیغام است. شامل هدف من «استفاده از رسانه» و خواستهی شما «فروش کتاب» میشود.
۶. برای پیغام خود ضرباهنگ داشته باشید.
شما به شعرواههایی کوتاه برای نقل قول و بیان پیغامتان نیاز دارید. آنها باید بین ۱۰ تا ۱۲ ثانیه باشند. من آنها را از قبل برای موکلانم آماده کردهام تا هر زمان که احتیاج داشتند استفاده کنند.
۷. داستانها و آمار جذاب داشته باشید.
پیغام خود را با داستانهایی از کسانی که بر مشکلات غلبه کردند همراه کنید. آمار را با قرار دادن در روایتها باورپذیر کنید. این اعداد چه مفهومی دارند؟ با آنها چه طرحی میتوانید بزنید؟
۸. یک اجرای آزمایشی داشته باشید.
از دوستی کمک بگیرید تا یک مصاحبهی ویدیویی ضبط کنید و پیغامها، داستانها، شعارها و آمار خود را ارائه دهید. آن را ویرایش کنید و برنامهای بین ۱ تا ۳ دقیقه بسازید که بهترین ارائهی شما باشد.
۹. در برنامههای تلویزیونی و رادیویی دولتی و محلی شرکت کنید.
تهیهکنندهها برای دعوت مهمان به برنامههایشان بسیار مشتاقند. بررسی کنید که تخصص شما برای کدام برنامهها مفید است. برنامههای کوچکتر را فراموش نکنید، بهویژه اگر به جامعهی هدف شما نزدیک است. نام تهیهکنندهها را یادداشت کنید و برای آنها ایمیل بفرستید. آنها را از تخصصتان آگاه کنید و اجرای آزمایشی را برایشان بفرستید.
۱۰. نویسندهی مهمان وبلاگها شوید.
وبلاگنویسهایی را پیدا کنید که در جامعهی هدف شما شناختهشده است و از آنها بخواهید تا برای وبلاگشان مطلب بنویسید. فروش کتاب بسیاری از موکلین من بعد از نوشتن مطلب در چنین وبلاگهایی افزایش چشمگیری داشت.